دفتر یادداشت روزانه دختر :
امروز باهاش بهم زدم بهش گفتم از اینکه باهاش هستم خوشحال نیستم ...
فکر کردم بهم میگه نرو بمون...اما اون گذاشت که برم...
به همین راحتی کسی رو که این همه دوسش داشتم و منتظرش بودم از دست دادم...
دفتر یادداشت روزانه پسر :
امروز باهام بهم زد گفت از اینکه باهامه خوشحال نیست ...
انقدر خرد شدم که نتونستم بگم چرا ؟!
میخواستم ازش بخوام که نره اما وقتی با من خوشحال نیست نمیتونم به زور نگهش دارم...
به همین راحتی دختری رو که انقدر عاشقش بودم از دست دادم..
افسوس بخور مادرم..
ناله بزن...
برای عمرت که بیهوده برای بزرگ کردنم گذراندی...
نمیخواهم ناامیدت کنم
اما...
ان جوان خوشبخت و خوشحالی که میخواستی...نشدم...
نظرات شما عزیزان:
کسی تنهــــــــــایت بگذارد....
که به جـــــــــرم با او بــــــودن.....
همـه تنهــــــــــایت گذاشتند...
امسال او را با دیگری زیر باران اشک های خودم می بینم...
شاید باران پارسال اشک های کس دیگری بود...
پاسخ: میسی اومدی سریدی اقا پارسا
پاسخ:باشه بسریم دوست خوبم الان لینک میشیی